کمیک چگونه وارد فرهنگ غرب شد؟

کمیک هماکنون روی فرهنگ غرب و عللالخصوص آمریکا تاثیر به سزایی دارد اما برای یافتن علت این تاثیر باید نیم نگاهی به تاریخچهی کمیک در غرب داشت. با راویتون همراه باشید تا دلیل گره میان کمیک و فرهنگ غرب را پیدا کنیم.
کمیکها باتوجه به موضوعات، ژانرها و کاراکترها به عصرهای مختلفی دستهبندی میشوند. در هر عصر اتفاقات منحصر به فردی رخ میدهد و این آثار حال و هوای خاص آن دوره را به خود میگیرند. برای کشف راز کمیک و دلبستگی نوجوانان و جوانان غرب باید مفاهیمی مانند قهرمان، ابرقهرمان، عصر پلاتینیوم و عصر طلایی را مورد مطالعه قرار داد.
تعریف قهرمان و ابرقهرمانها
«قهرمانان» شخصیتهای نمایشهای تراژدی یونان باستان بودند که به تدریج جای خود را در داستانها و آثار نمایشی مانند فیلم و سریال باز کردند. داستان به طور معمول حول محور شخصیت قهرمان و فردی که مقابل او میایستد (ضد قهرمان)، میگردد. آنها افرادی عادی هستند که ویژگیهای مثبت و منفی زیادی دارند تا به درک مخاطب خود نزدیک شوند و دستیابی به آنها نیز ممکن به نظر رسد.
ظهور کمیکها در دهه 1930 باعث ساخت کلمهای جدید در دایره فرهنگ لغات سرگرمی شد که تفاوت زیادی با قهرمان دارد. «ابرقهرمانان» همزمان با انتشار کمیکها راه خود را به حوزهی سرگرمی باز کردند و در همان ابتدا بسیاری از نوجوانان و جوانان را شیفتهی خود ساختند. ابرقهرمانان تفاوتهای پایهای زیادی با قهرمانان دارند که نباید از آنها غافل شد.
ابرقهرمانان افراد عادی نیستند و این موضوع را میتوان مهمترین تفاوت آنها با قهرمانان دانست. ابرقهرمانان شخصیتهای اسطورهای هستند که دستیابی به آنها غیرممکن است اما ویژگیهایی دارند که مخاطبان با آنها به شکل شگفتانگیزی همذات پنداری میکنند. به طور مثال، ابرقهرمانان در ابتدای فعالیتشان به عنوان یک ابرقهرمان با شکست مواجه میشوند اما با غلبه بر آنها و گذر از موانع، در نهایت به موفقیت دست مییابد. تعداد زیادی از خوانندگان کمیک با برقراری ارتباط با ابرقهرمانان توانستند این ویژگی را در خود پرورش دهند و از مشکلات خود عبور کنند؛ پس طبیعیست که به شخصیتهای کمیک دلبستگی داشته باشند.
خیزش ابرقهرمانان
عصر پلاتینیوم از دیگر تعاریفیست که پس از قهرمانان و ابرقهرمانان باید به آن پرداخته شود. این عصر شامل تمام فعالیتهای کمیکی در سالهای 1897 تا 1938 میلادیست که دوران اوجگیری ابتدایی آن یعنی دههی سی را نیز شامل میشود. اولین کمیک بوک با عنوان «بچه زرد در آپارتمان مک فادن» (The yellow kid in Mc Fadden’s flats) در این عصر به چاپ رسید و راه را برای پیدایش قالب استاندارد کتابهای کمیک باز کرد. البته رونق گرفتن کتابهای کمیک مدیون اهداف سیاسیست. دولت آمریکا به خصوص در حال آمادهسازی نسل جوان خود برای یک پروژه بسیار عظیم بوده و در این عصر تلاش میکرده تا جوانان و نوجوانان خود را با این صنعت آشنا کند تا در دورههای بعدی از کمیکها به عنوان یک رسانهی قدرتمند استفاده نماید.
پایان عصر پلاتینیوم با آغاز عصر طلایی کمیک در تلاقی است. عصر طلایی در سال 1938 آغاز شد و در سال 1956 پایان یافت. در این عصر دولت آمریکا از بذری که در دوره قبل کاشته بود، نهایت استفاده را برد. عصر طلایی کاملاً تحت تاثیر تبلیغات سیاسی و جنگ جهانی دوم بوده و با این وجود فروش کمیکها افزایش یافت. کمیک بوکها در عصر طلایی به سرگرمی ثابت پسران جوان تبدیل شدند. دولت نیز از این فرصت به خوبی استفاده کرد و پس از ساخت کاراکتر «سوپرمن» به فکر ساخت شخصیتی افتاد تا به عنوان نماد آمریکا از آن استفاده کند.
همانطور که گفته شد، کمیکها رسانهی غیرمستقیم دولت محسوب میشدند و آمریکا با استفاده از کمیک در تلاش بود تا افکار عمومی را هدایت کند. هدایت افکار عمومی نیازمند سالها تلاش و فعالیت مستمر است و از آنجایی که دولت حرکت خود را از سالها پیش شروع کرده بود، تلاشهایش در نهایت ثمربخش ظاهر شد.
کاپیتان آمریکا عروسک خیمه شببازی دولت
ثمربخشی تلاشهای دولت آمریکا را میتوان در جنگ جهانی دوم به وضوح مشاهده کرد. آمریکا پس از ساخت شخصیت «کاپیتان آمریکا» در سال 1941 از این کاراکتر به عنوان نماد کشورش استفاده نمود و از آنجایی که تمایل شدیدی به شرکت در جنگ جهانی داشت، کاپیتان آمریکا نه ماه پس از خلقتش وارد جنگ شد و در همان قسمتهای ابتدایی به «هیتلر» سیلی زد. کاپیتان آمریکا با نام اصلی «استیو راجرز» ابرسربازی بود که با سربازان نازی و «هایدرا» مقابله میکرد. انتشار هر قسمت از کمیکهای کاپیتان آمریکا شور و هیجان خاصی را برای نسل جوان آمریکا به ارمغان میآورد، به طوریکه افراد زیادی با الهام گرفتن از استیو راجرز و برای پیروزی کشورشان در مقابل آلمان نازی به میدان جنگ پا گذاشتند. آمارها نشاندهندهی آن هستند که 44 درصد نظامیان از حامیان کمیک بودهاند.
استفاده از کمیک بوکها به عنوان رسانه و تلاش برای آنکه بیش از اندازه به تبلیغات شباهت نداشته باشد، باعث شد تا داستان استیو راجرز بر قلب و جان جوانان و نوجوانان آمریکایی ثبت شود و به آنها برای جنگیدن با آلمان نازی شجاعت ببخشد. البته از همانندی بیش از اندازه استیو با جوانان آمریکایی دههی سی و چهل نیز نباید به راحتی عبور کرد. استیو سفیدپوست است و چشمانی آبی و موهای بوری دارد تا احساس همذات پنداری را در نسل جوان بیشتر برانگیزد.
همانطور که استیو در آن سالها شباهت زیادی به نسل جوان آمریکا داشت، «بلک پنتر» نیز با درصد زیادی از جامعه خود در زمان انتشار کمیکهایش منطبق بود. پس از آنکه پروژه استیو راجرز با پیروزی آمریکا به پایان رسید. دولت آمریکا چند سال بعد تصمیم گرفت با استفاده از همین موضوع پروژه دیگری را آغاز کند و استفاده از سیاهپوستان که درصد زیادی از جامعه را تشکیل میدادند در صدر اهداف دولت قرار گرفت.
بلک پنتر نقشه جدید دولت
کمیک بوکها هنوز تاثیرات شدیدی روی افراد جوان کشور داشتند و آمریکا با خلق شخصیت بلک پنتر تلاش کرد تا دوباره از این تاثیرگذاری بالاترین استفاده را ببرد. بلک پنتر چند ماه قبل از جنگ ویتنام خلق شد و در همان چند ماه ابتدایی توانست نظر سیاهپوستان آمریکا را به خود جلب کند. همین موضوع موجب شد تا درصد مشارکت سربازان سیاهپوست در جنگ ویتنام دچار رشد سه درصدی بشود. تا قبل از خلق بلک پنتر تنها 29 درصد جوانان سیاهپوست در جنگها شرکت میکردند اما پس از آن این عدد به 32 درصد رسید.
موضوعات مطرح شده به خوبی نشان میدهد که دولت غرب برای کلید زدن هر پروژهای به خوبی از کمیکها بهره میبرد. کمیک بوکها و شخصیتهای آنان بنا به دلایل متعددی از جمله ظاهر، تاثیرگذاری فراوانی روی نسل جوان داشتند و گره وابستگی میان کمیک با فرهنگ غرب به نظر بازنشدنیست که البته کمی هم خطرناک محسوب میشود؛ زیرا همانطور که مشاهده کردید دولت به راحتی میتواند از این تاثیرگذاری سوءاستفاده کند.
پیشنهاد مطالعه: تفاوت ساختاری کمیک و وب کمیک را در راویتون بخوانید.